دکتر محمدرضا خوانساری، روانشناس بالینی
نارسایی کلیه یک بیماری مزمن و ناتوانکننده و محدودساز است و بیمار تا آخر عمر، نیاز دارد تا دیالیز شود. بدین ترتیب زمان زیادی از ساعات زندگی فرد به درمان اختصاص پیدا میکند و فعالیت اجتماعی و روابط خانوادگی بیمار تحتالشعاع قرار میگیرد. بیمار دیالیزی نیاز دارد حداقل سه جلسه در هفته، به مدت سه تا چهار ساعت در مرکز درمانی و بخش دیالیز بستری شود. از آنجایی که بیمار بخش عمدهای از زمانش به درمان اختصاص پیدا میکند، فعالیتهای اجتماعی و تفریحی او کاهشیافته و حتی ممکن است شغل خود را نیز از دست بدهد.
تا جایی که بعضی از بیماران به خاطر نگرانی از دست دادن شغل، بیماری خود را پنهان میکنند. آموزشهای خود مراقبتی و آموزش فعالسازی رفتاری، برای بیماران دیالیزی اهمیت فراوانی دارد زیرا بیماری، خود عامل محدودکننده است و بیمار نباید این محدودیت را افزایش دهد. انجام فعالیتها باید همانند گذشته ادامه داشته باشد و بیماری موجب محدودیت آن نشود؛ اما باید توجه داشت تا زمانی میتوانیم همانند گذشته باشیم که فعالیت موجب خستگی بیمار نشود و بتوان از آن لذت برد.
افرادی که به بخش دیالیز مراجعه میکنند، به بیماریهای زمینهای نیز مبتلا هستند. دیابت که بیماری خاموش نام دارد، یکی از بیماریهای شایعی است که موجب میشود تا بیمار به انجام دیالیز دچار شود. فشارخون، کمخونی، سنگ کلیه و عفونت از دیگر عوامل مبتلا ساز هستند. از آنجایی که دستگاه دیالیز تنها میتواند ۱۰ درصد وظیفه کلیه سالم را برای فرد انجام دهد، بیماران دیالیزی مکرر نیاز به بستری در بخشهایی مثل اورژانس پیدا میکنند. حضور روانشناس برای اطلاعرسانی و آموزش به بیمار در جنبههای مختلف و ابعاد گوناگون و آرامسازی بیمار و خانواده او اهمیت به سزایی دارد و موجب آرامش بیشتر برای بیمار میشود. بهرهمندی از مشاوره در کنار درمان برای بیمار و جامعه از لحاظ اقتصادی نیز بهصرفه است زیرا باعث کاهش میزان بستریهای پی در پی میشود. روانشناس با شناسایی عمدهترین نگرانیها و ترسهای بیمار به حل یا کاهش تعارضات کمک میکند.
واکنش بیماران دیالیزی به فرآیند انجام دیالیز متفاوت است و باید این تعارضات را شناخت و به بیمار برای مقابله با آن کمک کرد.
برخی از بیماران، بیماری خود را انکار میکنند و امید واهی به برگشت کلیهها دارند به همین خاطر شروع به چانهزنی میکنند و نسبت به کادر درمان و اطرافیان خود خشمگین میشوند و دستورات پزشک معالج خود را به دلیل عوامل روانشناختی نادیده میگیرند. این واکنشها از خشم درونی و پرخاشگری نسبت به بیماری ناشی میشود.
بعضی از بیماران، اطرافیان خود را در ابتلای به بیماری مقصر میدانند و متأسفانه طبق زمانبندی تعیین شده دیالیز را انجام نمیدهند که این بینظمی سلامت آنان را به خطر میاندازد. در بعضی موارد حتی بیماران دچار تعارضات فکری بالقوهای میشوند و نسبت به باورهای خود به جهان هستی نیز دچار تردید میشوند.
نحوه پذیرش بیماری، ارتباط تنگاتنگ با شخصیت قبل از ابتلای بیمار دارد. گاهی میتوان این برخوردها را در قالب صفات و گاهی به اختلالات شخصیت منسوب کرد. هر چقدر وضعیت بیمار قبل از بیماری ناکارآمدتر باشد بهیقین در حین بیماری هم واکنشهای نامطلوبتری از خود بروز میدهد. تا جایی که حتی احتمال میرود، شخصیت ناکارآمد وی باعث بروز بیماری شده باشد. بعضی از بیماران همانند دوران قبل از بیماری آرام و صبور هستند و ارتباط خوب و مناسبی با اطرافیان برقرار میکنند. برخی نسبت به درمان و روشهای درمان و کادر درمانی بدبین هستند این دسته از افراد قبل از بیماری نیز بدبین بودند.
هنگام وقوع بیماری خصوصیات و شخصیتهای ناکارآمد قوت بیشتری پیدا میکند. بهطور مثال شخص بیمار؛ توجه طلب و لجوج، جاهطلب و مغرور میشود. در بیماران استرس و اضطراب افزایش پیدا میکند. مدیریت خشم و آموزشهای مقابله با استرس به بیماران کمک بزرگی میکند.۳۰ درصد از بیماران اضطراب را تجربه میکنند. درماندگی و احساس عدم کنترل بر سلامت و نگرانی نسبت به آینده، رفتارهای کودکانه، احساس گناه و درماندگی آموخته شده از اختلالات شایع در بیماران دیالیزی است؛ زیرا فردی که اکنون بیمار شده، سالها سالم زندگی کرده و حالا سه بار در هفته باید دیالیز شود و علاوه بر این سایر فعالیتهایش هم تحت تأثیر قرار میگیرد.
برای بیماران باید بسیار وقت گذاشت تا متقاعد شوند که کمک دیگران را بپذیرند زیرا در اغلب آنان درخواستهای کمک خواهی، کاهش پیدا میکند. آموزش مهارتهای ارتباطی به بیمار و خانواده آنان کمک میکند تا از لحاظ روانشناختی ارتباط بهتری برقرار شود. اختلالات دو قطبی در بین بیماران زیاد دیده میشود و باید به علائم هشداردهنده آن توجه کرد. مهمترین اختلال روانی در بیماران افسردگی است. در پژوهشهای مختلف اعلام شد که بین ۱۸ تا ۷۰ درصد بیماران دیالیزی افسرده هستند. بیماران دیالیزی مراجعهکننده در مناطقی که از لحاظ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی سطح پایینتری دارند، افسردگی بیشتر است. تنشهای اجتماعی در سطوح پایین جامعه معمولاً بیشتر اتفاق میافتد و بهداشت روانی ضعیفتر میشود. متأسفانه افسردگی یکی از عوامل مختلکننده درمان است و اگر بیمار به آن دچار شده باید سریعاً مورد درمان قرار بگیرد. اختلالات شناختی و جسمی برای بیماران آزاردهنده است. بسیاری از افراد تفکرات قالبی اشتباه دارند. اختلال خواب در بیماران دیالیزی فراوان دیده میشود. خواب فاکتور مهمی است اگر بیمار خواب خوبی داشته باشد بهتر میتواند در روند درمانی با علائمش دستوپنجه نرم کند و احتمال بهبودش بیشتر میشود. روانشناس از زمان ورود بیمار به بخش دیالیز و شروع درمان، باشناسایی توانمندیهای و کاستیهای شناختی در بیماران با ایجاد رابطه همدلانه همراه با به بیمار کمک میکند تا از راهبردهای حل مسئله برای مشکلات خود استفاده کند زیرا راهبردهای هیجان مدار علائم بیماری را تشدید میکند.
اهمیت برقراری ارتباط اجتماعی را نباید فراموش کرد. اگر بتوانیم شرایط را برای تعاملات تفریحی، اجتماعی و رفاهی بیماران فراهم کنیم، این فرصت را ایجاد میکنیم که بیماران با افراد جدیدی که درد مشترک دارند ارتباط داشته باشند و از تجارب آنها در کنترل و مدیریت بیماری خود استفاده کنند.
دیدگاهتان را بنویسید